کلاغ ها به دریا نمی روند

این حلقه ی مربعی دور گردن من چه می کند ؟ حلقه های موی خیس ریخته دور گردن بند نا آشنایم را کنار می زنم .  

یک بوم نقاشی است! بوم نقاشی پیچیده است دور گلوی من چرا؟ کمی به گردنم فشار می آورم تا یادش بیاید این بوم کی از من بیرون زده ، یا شاید باید به بوم فشار بیاورم که یادش بیاید من کی از او بیرون زده ام . 

دوباره موهایم را روی دریای بوم رها می کنم . نمی دانم دارم فرو میروم میانش یا از آن جوانه می زنم . شاید از مرگ ِ کلاغی که داشت به سمت بوم می آمد و حالا تکه های پر و بالش روی جــِر خوردگی های بوم، کنار گردنم پیداست، متولد شدم، یا شاید هم او تلفات نحسی ِ ظهور من بوده ست میان این دریا .

اصلا کلاغ را به دریا چه کاری بودست؟  شاید هم آن سیاهی بقایای غرق شدنم باشد ! چقدر شبیه موهای من است پر های کلاغ  .

این نقاشی چقدر واقعیت دارد ، انگار که این زنی که دارد میان دریا غرق می شود هنوز زنده است، می شود لرزش چانه اش را زیر دست لمس کرد ، نقاشی محض به این می گویند 

صدای سانحه ی فرود آمدن بوم بر سرم همزمان با صدای بسته شدن در، بوم را از سرم می کشد بیرون و از من چند حلقه مو می ماند میان یک بوم  .

 

لرزش چانه تبدیل می شود به یک دریا که کلاغ ها را به کشتن نمی دهد و نقاشی ِ محض نسبیت می یابد  .

نظرات 21 + ارسال نظر
[ بدون نام ] پنج‌شنبه 30 دی‌ماه سال 1389 ساعت 10:28 ق.ظ

خوب ! خیلی خوب

سیفتال پنج‌شنبه 30 دی‌ماه سال 1389 ساعت 11:13 ق.ظ http://www.ashkanrad.blogfa.com

با بوم ضزبه ای می زند به سرم و صدای بلند بام م م م م م م می پیچد در گوشم و ...بوم بوم ... ضربان قلب من است که تندتر می شود.
و کلاغ هایی که به انتظار گردنبند های زنانی که کنار ساحل آفتاب می گیرند نشسته اند و هی غار غار می کنند.

سیفتال جان حرف ساحل نیست
دریایی که من می گم شاید اصلا ساحل نداشته باشه

فاخته پنج‌شنبه 30 دی‌ماه سال 1389 ساعت 11:40 ق.ظ http://3881467hk.blogfa.com/

چرا کلاغا به دریا نمی روند؟

دریا برن چیکار؟

بماند که کیم... پنج‌شنبه 30 دی‌ماه سال 1389 ساعت 12:20 ب.ظ http://tavallodidgar.com

الان می خواستی چیکار کنی؟ این چشمکه؟ چشمت کور شده؟ داری یه وری نگاه می کنی؟ چیه ؟ با من رو راس باش

بماند که کیم... پنج‌شنبه 30 دی‌ماه سال 1389 ساعت 12:21 ب.ظ http://tavallodidgar.com

چرا آیکونهای اینجا اینطووووریییهههه؟!

خیلی هم خوبه
چون گل نداره بذاری در بری اینو می گی؟

ملکه نیمه شرقی پنج‌شنبه 30 دی‌ماه سال 1389 ساعت 09:50 ب.ظ http://man-unique.blogfa.com/

زیباییت توی بوم جا نمیشه که ازش ریخته بیرون
۸۶۷۹۷

شاید هم زیبایی بوم زده بیرون و این بیرون ریختگی ها منم

من خودم نیستم... پنج‌شنبه 30 دی‌ماه سال 1389 ساعت 11:26 ب.ظ http://ryuk.blogfa.com

عالی بود
واقعا توقع داری بهتر از این بنویسی!؟
خیلی خوبه کلاغ خوش سخن ما :-*

قربونت
نمی دونستم کلاغ خوش سخن ام می شه
اما به هر حال مرسی

تنهایی جمعه 1 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 05:59 ب.ظ http://www.tanhaeey.blogfa.com

چقدر پیچیده بود این مطلب
ما که ۶ بار خوندیم نفهمیدیم چی شد !!!

۶ بار دیگه تجویز می کنم دکتر

ا.ث جمعه 1 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 06:29 ب.ظ http://www.hbd.blogfa.com

سلام سوژه زیبا اما تصاویر کامل نیستن و طولانی بودن ش این رو بیشتر نمایان میکنه

سلام

خوش اومدید

پارسا جمعه 1 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 07:58 ب.ظ http://enclosure.blogfa.com/

سلام
جمله اخر انصافا سنگین بود! یکی دو روز باید فکر کنیم تا بفهمیم!

سلام آقا پارسا
واسه شما ام یکی دو روز تجویز می کنم
و اینکه خوش اومدید

زنی که ... شنبه 2 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 10:57 ق.ظ http://zanikeke.blogfa.com/

نه یادم نرفته
وبلاگت امکان درج کامنت خصوصی نداره ؟

الهام شنبه 2 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 11:09 ق.ظ http://dolfin222.blogfa.com

سلام



واقعا انقدر جریان پیچیدست... یا پیچیدش کردی؟؟؟
تو کلاغی یا دریا؟ بومی یا بوم تو؟ سر و ته داشت؟

می خوای از این به بعد خلاصه کنم واست بفرستم ؟
من نیم منم

پَـ ـرشـ ـان شنبه 2 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 12:13 ب.ظ http://www.parshan85.blogfa.com

بابا شبیه توست دیگه...
ای بابا

میای تا اینجا فقط بگی شکل منه؟

ستاره یکشنبه 3 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 08:38 ق.ظ http://www.400152005.blogfa.com

آبجی خانومی
بوم نقاشیت خوش رنگ باد اینبار آسمان آبی را هم بکش که کلاغی درآ ن پرواز می کند!

کلاغ ما دیگه داره شنا یاد می گیره ستاره جان

الهام یکشنبه 3 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 11:51 ق.ظ http://dolfin222.blogfa.com

این پرشان منظور داره ها گولش رو نخور....

چشم

یک دبیر فهیم یکشنبه 3 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 12:45 ب.ظ http://hassani.blogfa.com

مرسی که اومدی اولن

بعد:

این بوم نقاشی مثل آئینه بود. انگار سرت رو از آئینه بیرون گرفتی یا شاید هم آیینه وار به خودت نگاه کردی . نه ؟

لطف دارید. از دیدنتون خوشحال شدم
و در مورد بعد
اون بوم یه نماد ِ و نماد ها رو نمی شه محدود به منظور مولف یا برداشت مخاطب کرد
متنی که نوشته می شه تا وقتی که اینجا نوشته نشده می تونه یه معنی داشته باشه اما حالا دیگه نه
اون بوم در وحله ی اول واسه من پنجره بود بعد شد قاب ، بعد صد تا چیز دیگه ولی آخرش شد یه نقاشی که فقط در ذهن من عینیت پیدا کرده بود و کوبیده شدنش به سر فقط یه تصویر بود واسه نشون دادن درگیری ذهن من با نسبیت
آیینه بودن بوم تصویر ذهن شماست

مارکوپلو دم کشیده یکشنبه 3 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 04:32 ب.ظ http://www.58e.blogfa.com

ایده جالبی بود
دوسش داشتم
هر چند حال نویسندشو موقع نوشتن نه

حال نویسندش خوبه

میترا یکشنبه 3 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 07:15 ب.ظ http://mitra-khanabadi.persianblog.ir

حظ فراوان بردیم بویژه قسمت امدن بوم بر فرق سر نقاش را زیاد بنویس تا زیاد حظ ببریم جانم

گرچه تو سر نقاش نخورده بود
نقاش رفت
ولی خوشت اومده باشه می کوبیم تو سرش

زنی که ... دوشنبه 4 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 11:41 ق.ظ http://zanikeke.blogfa.com/

برای بسط دامنه تاویل و فرصت کشف برای مخاطب بهتر بهتر بود این زن رو در قاب عکس لو نمی دادی بهتر بود این حس رو متبلور می کردی نه اینکه توضیحش بدی
با پیش فرض تصویر انتزاعی زنی در قاب تلنگر های متن تضعیف می شه

کاش یه خورده توضیح می دادی واسم در مورد این متبلور کردن از دل متن
اون بار هم گفتی اما نتونستم برسم بهش
مثلا واسه توضیحش می شه این سوژه رو واسم بنویسی با قلم خودت؟

پارسا دوشنبه 4 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 11:50 ق.ظ http://enclosure.blogfa.com/

همون 2روز که تجویز کردی کافی بودا! فهمیدم چی نوشتی!

دست کم گرفتی ها
من دکتری ام واسه خودم

پَـ ـرشـ ـان دوشنبه 4 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 08:45 ب.ظ http://www.parshan85.blogfa.com



بوم نقاشی را تصدق شوم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد