نامه2 :


گلاره ی عزیزم


فردا ک آمد به سایه ام بگو کنارت محکم قدم بردارد، با او از کوچه هایی ک نرفتیم ، از خیابان های بی ماه، بی ستاره، بی آسمان بگو ... فردا ک آمد با من بگو از حرف هایی ک خواب دیدیم ، با من سکوت کن ب درازای سایه ی بلند ترت

ک دلم را خالی کرده باشی از نبودنت، ک کم شوم ، گم شوم ، ک پیدام کنی

گلاره ام باید زمستان ، خیالت را بردارم ، کوچ کنم ، ب بی پناهی ات پرنده ی کوچکم  ، ب بچه گی ای ک نکردیم ، ب رنگ ها و نور ها و صدا ها،

بال هایت را برداریم برویم ، بال هایت را

درنای خوش خیال من ، باید قصه ها بسازیم ، آواز ها بخوانیم ، با کفش های من  بال های تو راه ها برویم

باید برای بچه هامان بگوییم رفاقت یعنی او

نظرات 3 + ارسال نظر
گلاره جمعه 5 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 01:53 ب.ظ http://g-elareh.blogfa.com/

وقت هایی هست ک همه ی دنیا ناسازگارند با آدم .. همه ی دنیا می شوند مناسبات اجتماعی می شوند لبخند ها ی روی لب .. می شوند سردی توی چشم ها می شوند آدم هایی ک بریده اند .. می شود لحظه هایی ک هیچ یادم نیست زنده بوده ام یا مرده .. زنده بوده ام ؟
حالا تصور ش را بکن لا ب لای این همه ادم و حرف و بند و تنهایی دلت خوش باشد ب پرنده شدن .. و بعد یکی باشد ک تو را ب اعتبار پرنده بود ن ت قبول داشته باشد .. قبول داشته باشد .. رفیق بوده باشد ..


دختر لحظه ام را آرام کرده ای .. آرام .

آقای نویسنده شنبه 6 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 04:22 ب.ظ http://shabbekheire.blogfa.com/

یه آدرس ایمیل برام بذار

شهلا۷ یکشنبه 7 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 08:55 ق.ظ

بوس به دوتاتون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد