-
[ بدون عنوان ]
شنبه 13 آبانماه سال 1391 19:36
یک روز آدم هایی که باید متقاعدشان کنم را بر میدارم ، میگذارم توی چمدانم ، درش را با فشار زانو میبندم و از خودم می برم بیرون درون ِ من شهریست ک فرمانروایش دینش ب کرشمه ای بر باد می رود
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 7 آبانماه سال 1391 19:29
در ازدحام صدایت از حرف برگشتن از ب تو گفتن باید ب لهجه های مختلف سکوت کنم دلبری کنی ، حرف پشت حرف ، بیا صادقانه سکوت کنیم با صدای من فراموش کن ، از نگاه من چشم هایت را ب بند های بانو دارم گم می شوم از کوچه هایی ک بی تو ختم می شوند از ازدحامی ک تویی و کوچه های خلوت من
-
نامه2 :
پنجشنبه 4 آبانماه سال 1391 22:07
گلاره ی عزیزم فردا ک آمد به سایه ام بگو کنارت محکم قدم بردارد، با او از کوچه هایی ک نرفتیم ، از خیابان های بی ماه، بی ستاره، بی آسمان بگو ... فردا ک آمد با من بگو از حرف هایی ک خواب دیدیم ، با من سکوت کن ب درازای سایه ی بلند ترت ک دلم را خالی کرده باشی از نبودنت، ک کم شوم ، گم شوم ، ک پیدام کنی گلاره ام باید زمستان ،...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 1 آبانماه سال 1391 22:59
یک روز ب دلبری ت نارنجی می پوشم بهت صبح بخیر میگم و با یک جاروی دسته بلند تموم شهر رو از تو پاک میکنم
-
نامه 1 :
چهارشنبه 26 مهرماه سال 1391 14:16
شهلای نازنینم ، چار شنبه های بی تو ای همه جمعه اند ، انگار کن تمام این هفته جمعه بود ، دلم برای خیابان گردی های همیشه مان، برای زندگی را باید کردن ، برای به خاطر تو هم شده ماندن تنگ شده باید بریم طالقانی و از اون بالا تف کنیم ، تف کنیم ب همه ی این شهر ، باید بشینیم اونجا و از عاشقای قدیمی مون حرف بزنیم داشتنت خیلی خوب...
-
19
دوشنبه 24 مهرماه سال 1391 22:50
عشق حتما سوء تفاهم ژن هاست آن فرو رفتگی روی لب هایت موهای خرمایی و چشم های میشی ات شوخیست حتما 21 سالگی ات ما سر ِ زیبایی تو و عاشقی ِ من توافق کردیم
-
دو ستت دارم
چهارشنبه 19 مهرماه سال 1391 11:44
ناگهان ب خودت می آیی و میبینی ساعت هاست داری توی تلفظِ درست ِ یک کلمه دنبال وقفه ای میگردی ک توی تلفظ تو هست و توی مال ِ دیگران هیچ وخت ندیدیش ، میبینی داری ب هجای اضافه ای التماس میکنی ک دست از سرت بردارد کلمه ای ک انقدر توی دهانت چرخاندی ک نوک زبانت می سوزد از دال و واو و سین و دو تا ت ک حالا داری یا نداریش مهم نیست...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 18 مهرماه سال 1391 23:47
صبر داشته باش زیبا جوجه ها آخر پاییز میمیرند
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 15 مهرماه سال 1391 22:32
قد و قامت ِ ت ک خم می شه دختر جاذبه ی زمینُ خوب حس میکنم توی زندگیه قبلیت سیب بودی حتما
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 7 مهرماه سال 1391 15:42
مادموازل چترت رو جا بذار شاید ب خاطر برداشتنش یه روز از جهنم زدیم بیرون
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 3 شهریورماه سال 1391 13:03
روزهایی ک سبک سبک تو بود جامی ماندم بین نامه هایم و پست می کردم و از سوراخ ِ صندوق زرد اداره ِ محترم ِ پست رد می شدم و از لای کش ِ دسته بندی رد می شدم یک راست به شرقی ترین نقطه ی شهر و از لای درز ِ در خانه ای ک آشناست رد می شدم با مهر ِ "برگشت"
-
جگرم ... اینم ... اینم
چهارشنبه 21 تیرماه سال 1391 23:50
فاحشه ها ی شهر سلام مضمون تازه اینکه نسرین جان سلام
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 19 تیرماه سال 1391 14:05
مثل یوسفی که چاهشو گم کرده اسیرم ، اسیر هراز توی این قنات
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 8 تیرماه سال 1391 14:17
من بیزارم از همه تون از این آدمای خاله خانباجی ای که خودشون و تو لباس آدمای روشن فکر جا زدن خانوما آقایون دلم واسه تون می سوزه چون حتی وسط این همه ادعا خودتون ام خودتونُ نمیشناسین ببینید یه عده بیکار ِ خاله زنک ِ بی جنبه ی روانی این هستید
-
خوش آمدی امشب به این ضیافت تک نفره
سهشنبه 23 خردادماه سال 1391 23:01
برای روزهایی که نیامده فالشان را گرفتم متاسفم رفیق ، من از روی کف دستت با تو سر می کنم انگار راست می گی تو .. باید بس کنم راستش تو داری با گذشته هام قدم می زنی با تجربه هام سر می کنی کنار پوزخندم به همه ی چیزهایی که می دونم ته ش چیه گاهی وقتا دیگه خسته ایم واسه ادامه ، فقط نقب می زنیم به عقب رفیق بذار تموم جسارت م رو...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 22 خردادماه سال 1391 18:06
فقط داریم خودمونُ آویزون آدما و چیزا و کارا می کنیم که یادمون نیافته هــــــــیچ دلیلی برای اینجا موندن نداریم
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 19 خردادماه سال 1391 14:01
یادم تو را فراموش
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 13 خردادماه سال 1391 22:37
من یه نویسنده ام که نوشتن رو گذاشته کنار این هم یه جور تموم شدنه برای آدمی که نفس هاش رو هم از روی اپیزود می کشه
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 8 خردادماه سال 1391 16:50
دنیـــا را خــــواب می بـــرد و آب مــــــَرا
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 1 خردادماه سال 1391 21:06
وقتی یه آدم واقعا به آخر رسیده که حتی دلیلی برای خودکشی هم نداشته باشه
-
من همین منم که می بینی
جمعه 22 اردیبهشتماه سال 1391 16:22
من دارم عوض می شوم مرد ، توی همین چند ثانیه ی اخیر ... که زل بزنم توی چشم های خودم و راست بگم در مورد جایی که کبود شده من داغ کردم همه ی زندگی مو که اینجا از خودم بنویسم که یک سال پنهونش کردم ، "شبـــیه" ویژگی خوبی نبود ، بیا از خودم برات بگم من خودمم حالا ، بدون ترس شبیه نبودن که از خودم بنویسم اینا هیچی...
-
من اَسخف مخلوقاتم
جمعه 22 اردیبهشتماه سال 1391 14:13
این همه تاویل مشابه برای چیته؟ بیا با کلمات بازی نکنیم قصه ی "ورود از مخرج" بود و "خــــــــروج ازمبدا" جایی که تو کردی و راهی که من رفتم
-
بولار آخرلریدی
سهشنبه 19 اردیبهشتماه سال 1391 22:56
-
ای تـــُـــ رنج ، از چـــه تـــو رنـجـیـده ای؟
سهشنبه 12 اردیبهشتماه سال 1391 19:33
۱۰۱. من باید می مُردم اگه زندگی رو اونقدری که باید جدی می گرفتم شوخی بدی بود این اگه زنده بودم هنوز ..
-
نسبت من ِ و جایِ خالیِ تو
شنبه 2 اردیبهشتماه سال 1391 20:00
دستی که قطع می شه هم می تونه بخاره یا درد بگیره
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 30 فروردینماه سال 1391 20:41
دندونات و با استخونای خودم تیز کردی که حالا راحت به نیش می کشی
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 26 فروردینماه سال 1391 20:03
تو نقشه ی فرارت رو روی تن من کشیدی این که خجالت نداره من هم بندت بودم نه زندان بانت
-
دَف
چهارشنبه 16 فروردینماه سال 1391 22:28
اینجوری که همه آدما نیم منن و دنبال یه نیمه ی لزوما گم شده همون نیمه ها هم گم شدن همون نیمه ها هم ...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 9 فروردینماه سال 1391 00:29
سپیده رئیس سادات - سرو آزاد + این آهنگ از ساخته های استاد مشکاتیان ِ ، و به یاد استاد مشکاتیان هم خونده شده ، روحش شاد
-
ای تـــُـــ رنج ، از چـــه تـــو رنـجـیـده ای؟
سهشنبه 8 فروردینماه سال 1391 18:20
۹۱. من و تو عین همیم هر دو نیستیم ۹۲. تفسیر انگشت های تو اینست که "خط سینه هایت ناخواناست" ۹۳. تقصیر خودسوزی من بود که سراب می آمد از لای پاهایت