خانه عناوین مطالب تماس با من

تـــرنــــج

تـــرنــــج

پیوندها

  • شهلا7...riiiiiing my bell
  • گلاره...و پرسه هایی ک تا ادامه می روند
  • sombody...دیگری در من
  • الهام .... هزوارش
  • فاخته.... دیوانه نامه
  • الهام ... کوچه خوشبخت
  • پدرام ... P E D I X
  • مریم عظیمی ... کجاوه واژه
  • نفس ... بانوی اجاره ای
  • بی خوابی ... INSOMNIA
  • نویسنده ... شب بخیر آقای نویسنده
  • فوبیک ... چطور می شود یک فیل را مجاب کرد؟
  • آنوش ... شال گردن
  • بلانش ... اتوبوسی به نام هوس
  • کوشالشاهی ... شب است امروز
  • ستاره ... زمســــتان
  • کلاریس...هنگامی که زنگ ها به صدا در می آیند
  • کسی که بود ... مــــُــدارا
  • رها تر از باران ... اعترافات شطرنجی
  • آقای X و خانوم Y
  • حانیه ... وغ وغ ساهاب
  • مجتبا ... زنگار
  • مجتبا ... زنگار
  • محسن ... رئا

دسته‌ها

  • ت ُرنج 7
  • موزیک 3
  • نامه هام 1

جدیدترین یادداشت‌ها

همه
  • [ بدون عنوان ]
  • [ بدون عنوان ]
  • نامه2 :
  • [ بدون عنوان ]
  • نامه 1 :
  • 19
  • دو ستت دارم
  • [ بدون عنوان ]
  • [ بدون عنوان ]
  • [ بدون عنوان ]
  • [ بدون عنوان ]
  • جگرم ... اینم ... اینم
  • [ بدون عنوان ]
  • [ بدون عنوان ]
  • خوش آمدی امشب به این ضیافت تک نفره

بایگانی

  • آبان 1391 4
  • مهر 1391 6
  • شهریور 1391 1
  • تیر 1391 3
  • خرداد 1391 6
  • اردیبهشت 1391 5
  • فروردین 1391 6
  • اسفند 1390 7
  • بهمن 1390 4
  • دی 1390 9
  • آذر 1390 16
  • آبان 1390 7
  • مهر 1390 2
  • شهریور 1390 4
  • مرداد 1390 11
  • تیر 1390 4
  • اردیبهشت 1390 2
  • فروردین 1390 6
  • اسفند 1389 19
  • بهمن 1389 11
  • دی 1389 14
  • آذر 1389 9

آمار : 81483 بازدید Powered by Blogsky

عناوین یادداشت‌ها

  • شب چهارشنبه 17 آذر‌ماه سال 1389 18:35
    توی جاده ی پیچ در پیچ . تو تاریکی شب ، هوای خنک از شیشه ی ماشین می زنه تو صورتت و بهت احساس زندگی می ده ، ستاره های اونجا انگار تقدیر رو قشنگ تر رقم می زنن ... فقط شب هست و باد که با خودش بوی سبزه ها رو میاره از هر پیچ جاده که می خوای بگذری نمی دونی اون طرف هم چیزی هست ؟ می ترسی او ور پیچ جاده هیچی نباشه ، فقط شب باشه...
  • سومین نفر ... یکشنبه 14 آذر‌ماه سال 1389 12:45
    نفر سوم بودن حتی از نفر اول بودنم سخت تره ، حس غریبی ِ ، نه مطمئنی که هستی نه مطمئنی که نیستی. مخصوصا وقتی که یادت نیاد از کِی بازی سه نفره شد ، وقتی نفهمی کی تو رو کشید تو این بازی وقتی بازی سه نفره می شه فقط می ایستی وسط میدون ِ بازی ، انگار که تماشاگری یا داور ولی چیزی که ۱۰۰٪ مطمئنی اینه که تو بازی نمی کنی فقط گیج...
  • فقط همین ... شنبه 13 آذر‌ماه سال 1389 12:00
    .
  • توهم ِ دسترسی سه‌شنبه 9 آذر‌ماه سال 1389 21:40
    یک قانون خیلی طبیعی توی زندگی اینه که مردم از چیزای در دسترس شونِ دل زده می شن . همیشه چیزای دور از دسترس واسشون جذاب تره . چیزایی که خیلی جلوی چشم آدمه کم کم جزو محیط زندگی می شه ، خیلی از صداهایی که هر روز می شنویم دیگه واسمون معنی خاصی نداره . خیلی وقتا نمی شنویم صداهای همیشگی رو ، آدمایی که همیشه هستن تو زندگیمون...
  • گاهی فقط... دوشنبه 8 آذر‌ماه سال 1389 21:32
    امروز بدون اینکه دنبال چیز خاصی باشم تو گذشته بودم . زمان حال رو حس نمی کردم . فقط بین خاطراتم بودم، انقدر نزدیک بودن که احساس می کردم تو زمان حال دارن اتفاق می افتن ، نه اینکه چیز خاصی از گذشته یادم بیاد، نه ... فقط توی فضای خاطراتم بودم ، روزایی که دیگه بر نمی گرده . گاهی فقط دلت می خواد لبخند نزنی ، خندت یه وقتایی...
  • سبز خواهم شد شنبه 6 آذر‌ماه سال 1389 13:58
  • 156
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • صفحه 6