-
من یک کولی سرخ پوستم
چهارشنبه 2 فروردینماه سال 1391 22:44
زخمی به قدر آغوشت مانده روی تنم
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 27 اسفندماه سال 1390 09:13
چیزی ار تو در تنم جا ماند باقی ات که در تن دیگری ست به ما چه؟
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 26 اسفندماه سال 1390 19:31
سفسطه ای که به ما چه ... من فقط نگران بی مضمون ترین شعر توام
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 21 اسفندماه سال 1390 11:39
آخر دنیاست خدا هم منتظر جاری شدن توست تنها کار نا تمام دنیا هم آغوشیِ ماست من بهارم تو زمین من زمینم تو درخت من درختم تو بهار فصل هم آغوشی ِمابود که هستی رو رقم زد ، یادته؟ حالا دیگه من از چرخیدن خسته ام و تو از ایستادن وقتشه که بخوابی روی تن من تمام شدن کائنات گره خورده به تابستان رو به اتمام تن من من آبستن قرص های...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 16 اسفندماه سال 1390 11:51
تعبیر ها متفاوتند اون چیزی که من رو می سازه یک مصدره نه یک فعل من به عبارت چشم های تو یعنی چی؟ من برای تو چندم شخص ام؟
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 6 اسفندماه سال 1390 20:08
این یکی از تصنیف های مورد علاقه ی خودمه جزو اولین و محبوب ترین ملودی هاییه که یاد گرفتم فکر هم نمی کردم که استاد شجریان هم این آهنگ رو خونده باشه تصنیف چه شود - استاد شجریان
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 5 اسفندماه سال 1390 12:06
کلی آدم به خاطر تدابیرم از من دلگیرن من کلا آدم سیاست مداری نیستم بعضی وقتا اینکه فراموش بشی راه بهتری برای بخشیده شدن من رو فراموش کنید لطفا
-
بــــیدِ مجـــنون
سهشنبه 2 اسفندماه سال 1390 21:09
من همون تیشه ام که دستش از چوب تنه م ساخته شده رسالتم بریدن نبود مرگ ادامه ی تنم بود
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 30 بهمنماه سال 1390 20:07
امروز آخرین جایی که من توش حس می کردم تو هنوز دل داری رو بستن یه چیزی توی قلبم فشرده شده داره غده ی سرطانی می شه فکر کنم حوصله ندارم کلمه ردیف کنم دیگه خسته شدم از انکار آی عالم و آدم ... من عاشق شدم
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 24 بهمنماه سال 1390 22:10
چهارگوشه ی دنیا خالی ست شاید زمین هنوز هم گرد نیست آقای گالیله تا به حال به سقوط دسته جمعی سیب ها فکر کرده ای؟ من با هر برق نگاهی آرزو کردم آقای ادیسون دست از سر ستاره ها بردار + آهنگ محشره ، کمی تامل کنید. اینم لینک دانلودش
-
دلـــقکـــ
چهارشنبه 12 بهمنماه سال 1390 19:16
امروز بانویی مست همه ی شیروانی های شهر را فتح کرد ، زنی که آخرین دلبری اش سقوط آزاد بود آره ، باید تو رو با این دماغ قرمز بو می کشیدم .. + زمستان - استاد شجریان
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 6 بهمنماه سال 1390 09:53
ترک های نگاهت خطوط راه آهن اند و تو ، سوزنبانی که تنها سفرمی کرد از آن روز می ترسم که قطار برای خودت هم صندلی خالی نداشته باشد
-
اَفــــــــرا ی مقــــدس
دوشنبه 26 دیماه سال 1390 16:55
هی تو ! کلمه رو به کدوم خویش (خیش ) بستی که حالا به انعکاس مفردت می گی : ما ... ما ... ما بهت نمیاد اینطوری که میری زمین گرد باشه ، دیگه دستبند فایده نداره ، باید رگ ها مون رو گره می زدیم گردن زندگی ننداز ، گرچه زندگی دین بزرگی به سوالای تو داره ، تو هیچ وقت نفمیدی که سوالا رو خودت می سازی و جواب ها رو هم ، تو فقط تو...
-
بازی بازم
یکشنبه 25 دیماه سال 1390 23:05
چند جایی این بازی رو دیدم کسی دعوتم نکرده ، همینجوری دلم خواست بازی کنم اینم چیزایی که من دوستشون دارم توی یک کادر + riiiiiing my bell و دیگری در من و خشت و شب بخیر آقای نویسنده و دیوانه نامه دعوتید به بازی
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 23 دیماه سال 1390 22:31
آدم به مرگ هم عادت می کنه + چیزی قرار بود نوشته بشه با این عنوان اما ... + پیام خصوصی وبلاگم دیگه جای قبل نیست , توی منوی کنار Private message
-
ای تـــُـــ رنج ، از چـــه تـــو رنـجـیـده ای؟
پنجشنبه 22 دیماه سال 1390 10:57
81- بیا تا برایت فال قهوه بگیرم من پلک می زنم تو انگشت به قهوه ی سوخته ی چشمانم بکش آینده ی خوبیست راه درازی می بینم فقط کمی بارانی ست با خودت چتر ببر 82 - احساس دونده ی ماراتنی رو دارم که درست روی خط پایان می فهمه همه ی مسیر رو برعکس دویده و حالا درست روی نقطه ی آغاز واستاده 83- من فردا به دنیا آمدم امروز به دوزخ...
-
ای تـــُـــ رنج ، از چـــه تـــو رنـجـیـده ای؟
چهارشنبه 21 دیماه سال 1390 22:15
81- بیا تا برایت فال قهوه بگیرم من پلک می زنم تو انگشت به قهوه ی سوخته ی چشمانم بکش آینده ی خوبیست راه درازی می بینم فقط کمی بارانی ست با خودت چتر ببر 82 - احساس دونده ی ماراتنی رو دارم که درست روی خط پایان می فهمه همه ی مسیر رو برعکس دویده و حالا درست روی نقطه ی آغاز واستاده 83- من فردا به دنیا آمدم امروز به دوزخ...
-
دیشب
سهشنبه 20 دیماه سال 1390 10:51
+ من و دوست رفتیم قدم بزنیم ، اون پرید من پریدم ، اون گفت من شنیدم ، اون خالی شد من پر شدم ، مامور پارک تشخیص داد که ما مشکوکیم ، آره ما داشتیم چیزی بین مون رد و بدل می کردیم ، شونه هاش دیگه خم شده بود یکم از بار روی دوشش و داد به من
-
پاندورا
دوشنبه 19 دیماه سال 1390 13:50
می خوام از استخونای تنم یه جعبه بسازم که قلب ُ توش نگه داری من قلبت ُ نگه دارم و تو استخونام ُ دور نریزی این قضیه همیشه واسه من عاشقانه و واسه تو انسانی بود
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 18 دیماه سال 1390 13:54
تابستان دستانت تعبیر جهنم به عبارت پیشانی من است آه که می کشی دی ماه خاکستری می شود دوزخم
-
برای ح - م
جمعه 16 دیماه سال 1390 18:02
من برای تو تب کردم ، بیا و برای من بمیر می دونی ؟ تو از سر مرگ هم زیادی کت و شلوار مشکی pierre cardin ت رو بپوش ، بذار مرگ یه نخ marlboro قرمز بهت تعارف کنه بیا دور میز گرد تن چنبره زده ی من با مرگ به مذاکره بشین ، این بار با دستای جوهری بیا سر قرار ، می خوام اثر انگشتت روی تن من بمونه ، بگذار من هم دستت باشم توی این...
-
closed
دوشنبه 28 آذرماه سال 1390 20:04
اشک های من به گل نشست فصل ، فصل قاعدگیست من جاری شدم رودی سرخ به رنگ خاک وجودم شاید سالی دیگر بازگردم بسته شد Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA
-
تولد
جمعه 25 آذرماه سال 1390 09:36
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA یه فوت عمیق به سلامتی همه ی چیزایی که تو این یه سال رفت آه من شمع های نذری تو رو خاموش کرد الان که وقت بازی نیست چرا قایم شدی ؟ می خوام آرزو کنم :::: کاش که پیدا بشی ... آرزومم تموم شد
-
اشتباهی
پنجشنبه 24 آذرماه سال 1390 01:58
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA دیوار های خانه ی ما زمانی فرو ریخت که دریا از داخل در جنگل میان پنجره را دید دریا عاشق پنجره شد و جنگل عاشق در جنگل در آتش عشق سوخت تا خانه گر گرفت و به در رسید دریا میان مهتاب و مد از خانه گذشت و به پنجره رسید آتش جنگل خاموش و شد و آب دریا بخار تنها دیوار ها فنا شدند و...
-
شب به خیر آقای نویسنده
دوشنبه 21 آذرماه سال 1390 20:28
فکر می کردم خیلی بیشتر از این طول بکشد تا sms ام به دستت برسد آخر خیلی دوری تو می دانی؟ مخابرات حالیش نیست این چیزها سیم ها که نمی فهمند +یکی به من بگه چرا این پلیر آهنگ من میاد این بالا؟؟؟ به هر حال اونقدر قشنگ هست که کل صفحه رو هم اگه بگیره بازم بر ندارمش
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 19 آذرماه سال 1390 10:13
داستان من توی سطر اولش از دست رفت آخر داستان حرف های در گوشی شد ۱۰۰۰ تا خاله خان باجی با هم ما تحت پت و پهنشون رو روی بر آمدگی تای اولین صفحه گذاشتند داستان من از دست رفت وقتی که یک زن پا به قصه گذاشت
-
شیشه می در شب یلدا شکست
جمعه 18 آذرماه سال 1390 21:18
تو تار بزنی من بخونم .. یادت ای دوست یادت ای دوست نمیری تا نبینـــــُم داغت ای دوست بوسه های من عمدی نیست زبونم نچرخید که بگم بمون لب هام غنچه شد تو تار بزنی من بخونم .. از غم زلفت دل شیدا شکست شیشه ی می در شب یلدا شکست کنار تو بشینم مجازات بزرگم این باشه نه گلم تو خوب نیستی خرابی، خراب تو تار بزنی من بخونم .. پیرهن...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 17 آذرماه سال 1390 22:18
خنجر به سینه ی من راه نفوذ هوای تازه ایست نه خنجر منم این سینه عاریه ایست!
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 15 آذرماه سال 1390 18:14
حافظه ی مازوخیست من فراموشی دوز به دوز باید روی استخوان هایم حک میکردمت وقتی که طعمه ی گرگ ها شدم
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 15 آذرماه سال 1390 18:13
حافظه ی مازوخیست من فراموشی دوز به دوز باید روی استخوان هایم حک میکردمت وقتی که طعمه ی گرگ ها شدم