من همون تیشه ام که دستش از چوب تنه م ساخته شده
رسالتم بریدن نبود
مرگ ادامه ی تنم بود
مرگ ... ادامه تنم بود ...خیلی با مفهمومه ... همون مرگی که خیلیا درگیرشن !
اوم...عشق....... سالهاست تصورش هم از من دور شده.. حیف.
چه رسالت سختی
حالا عاشق کی؟! بدو اعتراف کن:آیکون آدم ظاهربین
خانوم آهنگت خیلی قشنگ بود، مرســــــــــی
چه زیباست شعرهات...
من همون درختی ام که دارم قطع می شم که از تنه ام دسته تبر ساخته بشه. رسالتم مرگ نبود .مرگ خوده من بود.
بهتر که بمیریم تو این روزهای بی مرامی..آماده ای؟این نظر در نهایت نا امیدی نوشته شده و شاید بعدا حالم بهتر شه
تمام خودت و درخت های دوروبرت را میزنی دخترک تیشه به دست؟
این رسالت بیهوده نبود
تو برای وصل کردن آمدی... نی برای فصل کردن آمدی
مرگ ... ادامه تنم بود ...
خیلی با مفهمومه ... همون مرگی که خیلیا درگیرشن !
اوم...
عشق....... سالهاست تصورش هم از من دور شده.. حیف.
چه رسالت سختی
حالا عاشق کی؟! بدو اعتراف کن:آیکون آدم ظاهربین
خانوم آهنگت خیلی قشنگ بود، مرســــــــــی
چه زیباست شعرهات...
من همون درختی ام که دارم قطع می شم که از تنه ام دسته تبر ساخته بشه.
رسالتم مرگ نبود .مرگ خوده من بود.
بهتر که بمیریم تو این روزهای بی مرامی..
آماده ای؟
این نظر در نهایت نا امیدی نوشته شده و شاید بعدا حالم بهتر شه
تمام خودت و درخت های دوروبرت را میزنی دخترک تیشه به دست؟
این رسالت بیهوده نبود
تو برای وصل کردن آمدی... نی برای فصل کردن آمدی