کشیدن نقشه ی یک خود ارضایی روی پوست اُخرایی یک زن سرخپوست ، شاید در حافظه ی اسپرم ها مونده باشه که جایی پشت اهرام روی سراشیبی سرخ یک تپه ی بر آمده با ماسه های نرم ، نزدیک ِغروب ، زنی با پافشاری کم می شه ، ریزش می کنه
آره ، چنبره زدن یک مار بوآ دور آلت یک مرد می تونه به قیمت جون یک آدم تموم بشه
به قیمت جون گرفتن یک دو رگه مثل من : نقشی بر صلیب ، دم ِ غروب
چیزی از یاروئه مرد مونده ؟
راستش نفهمیدم چی پرسیدی
از مرده چیزی مونده؟ یا چیزی از مرده مرد باقی مونده ؟ یا اصلا مرده مونده یا رفته؟
تو چرا همیشه دقیقا همون جایی سیر می کنی که من فکری واسه درست کردنش نکرده بودم . کشفیات می کنی . توی بکر ترین جای متن من سر در میاری . می دونی سر از یه جایی در میاری که خودش توی سیر متن شکل گرفته
البته از مرده خیلی چیزا مونده ، مرد و زنش رو دیگه نمی دونم
اگه اومدی دوباره بگو چی پرسیدی
دیگه چیکار کنم سواله پیش میاد
بوا مگه نپیچیده دوره آ.لـ.ت مرده منم میگم چیزیش از مونده
آهان از اون نظر ، قصه می گه مونده .پس مونده
تو چیکار داری می شه یا نمی شه ، حالا که شده
گفتم که نقشه چی بوده
نقشه خیلی ام مازاد بر اون چیزی که باید خوب پیش رفته
چنبره زدن مار بوا دور آلت یک مرد و بلعیده شدن تن اخرایی زن سرخپوست با خرس قطبی
به قیمت جون گرفتن دو رگه ای از خرسی مارصفت تموم میشه
شایدم بلعیده شدن آلت مرد و چنبره زدن تن اخرایی زن
قصه خرس نداره حالا تو اگه دوست داری می تونم یه پاندا بهش اضافه کنم اما قطبی دیگه توقع زیادیه
سخته خدایی
تو کلا با سخت بودن عجین شدی برادر
خودتم سنگ شدی . وگرنه این که از سیالاته
می دونی، هرکدوم از کلمات متن من علاوه بر ما به ازای ذهنی که در من داره در سیر داستان یک حالت استعاریک به خودش می گیرهُ ، گرچه داستان های من کم و کثرش بیشتر از اون چیزیه که داره
البته اگر سخته می تونیم بهش بگیم مهملات
یک مار بوآ به رنگ آبی تیره.
نقاشیت خوب شده . می دونی چی تو رنگ ِ آبـ ی جالبه؟
برای اینکه آب رو آبی تیره کنی کافیه زیادش کنی و دور بشی
قلم متفاوتی بود !!!