طناب دارم را بافته ام به تنم
پیله ی هوس انگیز مرگ آویزان به شاخه ی زندگی
منحنی شکسته ی ستون فقراتم ؛ تداعی هلال باریک یک داس ؛ علامت سوالی به گردن شاخه
خم شده ام روی صراط مستقیم اما این دیگر رکوع نیست
گره ی آخر پیله ام را کور می کنم
شهوت پرواز چکه می کند از میان سینه هایم
روسری را دخیل بسته ام به موهایم
من با رویش برگ ها مصلوب می شوم میان اعلامیه های ترحیم
سنجاقک ها پیله نمی بافند
شوکه شدم وقتی خوندمش . واژه قشنگ مناسبش نیس باید بگم تاثیر گذار . کلمه هاتو رو پوستم احساس می کنم .
جبر ... آیا ؟
نوشته ت قشنگ بود
اما چون تو یه دختر خیلی جوونی دوست نداشتمش چون دوست ندارم اینا رو از زبونت بشنوم و توی فکرت باشه
تو الآن میتونی یه عاااااااااااالمه آرزوی قشنگ داشته باشی عزیزکم
۴۲۹۰۵
سلام کجایی شما؟
دیگه خبری ازت نیست ؟ خوبی ؟
چه سرد و نمور.........