زن زیر حرف هایش را کم می کند .خانه ی آنها ایوان ندارد، گلدان آرزوهایش را زیر آفتاب بی حال پاییزی می برد می گذارد روی ایوان همسایه . می نشیند لب پنجره . دست به تب خال چانه ی خانه می کشد و به آواز نطفه های نارس گوش می کند که شعر 'سقوط به اندازه ی یک دهانه چاه فاضلاب' را از بر کرده اند و برای 'نه مادرشان' می خوانند . و او هم زیر لب می خواند ...
گل های حیاط همه از دیوار ها در حال فرار اند و فواره خودش را به سقف کوتاه ارتفاع مجاز پرواز می کوبد.
صدای حرکت چیزی شبیه چرخ میان چاه سرود ها شنیده می شود . شاید بشود کشیدشان میان دم و دستگاه تنفس مصنوعی! نطفه های آزاد ساقط را می گویم .
صدای زن ، انعکاس لب های چاه : همه ی حوا های زمین ...
صدای پای پیچیده روی سنگفرش های حیاط لب های پنجره را می دوزد . و میوه های کال، صدایشان را می برند . صدای پا آرزو ها را از ایوان همسایه به درون گنجه می کشاند و زیر حرف ها را خاموش می کند
یک دنیا آدم باید برای این همه حوا ی چاهی ...
woooooooooooowwwwwwww
من چی بگم چه تصویر انتزاعی خلق کردی براوو عالی بود نمی دونم چرا منو یاد جنینی انداخت که توی توالت مدرسه مون پیدا کردیم و هیچ وقت نفهمیدیم مال کیه هنوزم یاد اون روز میو فتم مور مورم میشه !
همیشه آبشخور شطحیات بدیهیاته
سلام خسته نباشی
وبلاگ خوبی داری به وب سایت مانم یه سر بزن خواستی تبادل لینک کنی به قسمت - لینک دوستان - سایت برو
www.taskhir.com
موفق باشی
[گل]
فوق العاده بود. جدی میگم. دلم برای این حواها سوخت... شاید هم آدمها. کسی چه میدونه !
زن ؛حبس؛تبعیض
منم زیر حرفام کم نکرده بودم تا بیام و برگردم حرفام ته گرفت
۷۸۶۰۷