۲۱- من و یک جلد جدید*
من و بی حرفی مزمن در حد خوره
من و سکوتی که از جنس من نیست
من و یک حلقه که شانه هایم را نه، اعتمادم را در هم شکست
من و یک جمله که در تدارکش بودم
من نه نیمی از من
۲۲-رفتم که سر به بیابان بگذارم ، سر را گذاشتم تن نیامد ، تن را گذاشتم سرم را پای بازگشتن نبود . سر ِگذاشته را برداشتم که بازگردم بیابان به گیس های بریده ام چنگ زد ...
حالا در فکر اینم که بیابان را کجا می شود گذاشت؟
۲۳- وقتی که جوجه هایی که بزرگ می شوند گرگ می شوند نه مرغ ، سوال همیشگی ام در مورد آفرینش عوض می شود
اول گرگ بود یا تخم مرغ؟؟؟
۲۴- جمله ی آخر شماره ی اولم رو هرکدوم هر جوری خواندید علامت گذاری کنید
ـ* مثل خواهرم که جلد همه ی کتابهایش را یک بار وسط سال عوض می کرد
پی نوشت : شدیدا دنبال یک قالب قشنگ هستم ، هم اکنون نیازمند یاری سبزتان هستم